• وبلاگ : نامه هايي از خليج هميشه فارس
  • يادداشت : زندگي چيست ؟
  • نظرات : 2 خصوصي ، 4 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    از كنار مزرعه اي مي گذشتم ، مترسكي را ديدم كه معلوم بود ساليان دراز بي حركت آنجا ايستاده است .
    از او پرسيدم :« آيا از ايستادن خسته نشده اي ؟»
    جواب داد :« نه ، لذت ترساندن آنقدر زياد است كه خستگي ام را جبران مي كند .»
    به او گفتم :« راست مي گويي ، من هم بعضي وقت ها از اين كار خوشم مي آيد !»
    او جواب داد :« تنها كساني كه تنشان از كاه پر شده است ، طعم اين لذت را مي چشند !»
    از كنار مزرعه اي مي گذشتم ، مترسكي را ديدم كه معلوم بود ساليان دراز بي حركت آنجا ايستاده است .
    از او پرسيدم :« آيا از ايستادن خسته نشده اي ؟»
    جواب داد :« نه ، لذت ترساندن آنقدر زياد است كه خستگي ام را جبران مي كند .»
    به او گفتم :« راست مي گويي ، من هم بعضي وقت ها از اين كار خوشم مي آيد !»
    او جواب داد :« تنها كساني كه تنشان از كاه پر شده است ، طعم اين لذت را مي چشند !»
    آنگاه مردم را درست مي ببيني که در بلنديهاي سر به آسمان کشيده حضور داشته باشي و نيز در منزلگاههاي دور
    + دوستت !!! 

    سلام

    وقتي داشتم مي نوشتم "دوستت " شک کردم !!! اخه يه دوست ميشه اين همه وقت از رفيقش بي خبر باشه ؟؟؟؟

    خدا کنه هنوز ............!!!!!!!

    خيلي دلم برات تنگ شده .

    راستي حستم خيلي خوب درک ميکنم چون خودمم طلبيده نشدم

    آخجون بازم اول شدم مثل اون موقعا يادش به خير!!!!

    چه قدر فعال بوديــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم !!!

    برنامه ريزي علما اين دفعه خيلي طول كشيده ها !!!!!!!!!!

    من يكي كه ديگه نا اميد شدم