• وبلاگ : نامه هايي از خليج هميشه فارس
  • يادداشت : برگرد ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    پر از تقويم هاي کهنه کردم خانه خود را
    به اميدي که اينک نا اميدم از تماشايت

    اگرچه عاشقم اما تو اي آيينه باور کن
    نمي فهمم دليل وعده امروز و فردايت

    تو اصلا جاي من حالا بگو با من چه خواهي کرد
    اگر چون برگ مي پوسيد روزي آرزوهايت
    + ميرحسين 

    كاش از لطف شبي ياد ز ما مي‌كردي

    ياد از عاشق افتاده ز پا مي‌كردي

    كاش بيمار فراقت كه ز پا افتاده

    با نگاه ملكوتي تو دوا مي‌كردي

    كاش مي‌آمدي با يك نظر اي نخل اميد

    گره از كار من زار تو وا مي‌كردي

    كاش يك شب تو براي فرجت مالك من

    با دل سوخته خويش دعا مي‌كردي

    همچو باران به سر شيعه بلا مي‌بارد

    كاش مي‌آمدي و دفع بلا مي‌كردي

    پرچم ظلم برافراشته شد در همه جا

    كاش تو پرچمي از عدل بپا مي‌كردي

    كاش يك روز رضايي ز وفا

    مهدي فاطمه از خود تو رضا مي‌كردي