بسم الرب الشهدا
نمي دونم. واسه اين مطلبت نظري ندارم.
راستي ميدوني هد وبت (اون شعري كه نوشتي واسه كيه؟)
شهيد محمد عبدي
دوستم يعني اوني كه به واسطه اون يه جورايي بيشتر به خودم اومدم. كه در باغ شهادت بازه.
درست يك ما قبل از شهادتش تو نماز جمعه ديدمش و خداحافظي و ديدار شاگرد و استادي موند به قيامت.
من شما رو تو همسنگرام قرار دادم خوشحال ميشم بياي پيش ما
سلاماين رو مخصوصا ميفرستم که با اين حال و هوا عازم بشي...شايد اينجوري به ياد ما هم بودي...
مثل هميشه براي آقامون امام رضا عليه السلام...دويد تا دم صحن و مسافتش کم شدشبيه حسّ رکوعش، به ناگهان خم شد...
چکيد روي سفيدي سنگفرش حرمو ديد پاکترين چشمه هاي زمزم شد
به سمت پنجره فولاد، دست تا که گشودعقيده اش گره خورد و خوب محکم شد
بچرخ تا که طوافم دهي به گرد حرمکه باز "حج فقيرانه ام" فراهم شد
به فکر رفت که بايد طواف هشتم راشکست و مُحرِمِ روي "رضاي عالم" شد
و لب گذاشت به روي ضريح و با خود گفت:" از اين عبادت شيرين،جدا نخواهم شد"...
عقب عقب به بالاي سر رسيد و نشستو بيت آخر او، روضه "محرّم" شد...يازهرا-ملتمس دعا
سلام هرچند توي اين روزگار اين حقايق تكراري، ولي تكان دهنده بود...
ولي اين امتحانه كه ما رو به مرز موفقيت و پيروزي مي رسونه
بد به حال اونهايي كه باختن و خوشا به سعادت اونهايي كه بردند
علي نگهدار شما
سلام عليكم
چي بگم والا...
خدا ازش نگذره..واقعا خدمتي ميكنيد شما..ما رو هم از دعاي خيرتون فراموش نكنيد..يا حق
سلام
خدايا......................
نمي دونم....
اللهم عجل لوليک الفرج
حس مي كنم انقدر موقع نوشتن تحت تاثير حالات درونيم بودم كه قلمم بر محور محاوره چرخيده و مطلب يه كمي خوش نويس نشد و مايه سوت برداشت ؛
عرض شود : نسبت به حال دوستمون افسوس نمي خورم كه هيچ غبطه هم مي خورم و حسادت هم ...
به قول برادرمون ياسر اي كاش هواي دل ما از حال دوستمون يه نمي بر مي داشت اي كاش يك دهم دوستم يك هزارم دوستم من هم پام محكم بود ....همه زير و زبري درونم براي همين بود همين كه « اللهم مولاي كم من قبيح سترته، وكم من ثناء جميل لست أهلاً له نشرته....» ..........................................................
سلام بر شما.خدا انسان ها رو در شرايط مختلفي آزمايش مي كنه.خوش به حال اوني كه موفق بيرون بياد.نمي دونم چرا شما از موفقيت دوستتون ناراحتين.اگه به خاطر طرف مقابلش هست كه اين چيزا كه هميشه بوده و خواهد بود.حسابمان با كرام الكاتبين
من حسرت اجر و پاداش اون دختر خانم را مي خورم! بالاخره جاذبه هاي شهواني كوه رو آب مي كنه و فقط اراده پولادين يك جوان خداترسه كه سدي در برابر آتش شهوته!
خدا حال و هوايي كه دوستتون داره به ما هم بده تا كمي از خدا بترسيم و دور گناه نگرديم!
به نام خداي مهربان
خداعاقبتمون رو به خير كنه
موفق باشين
ياعلي