حس مي كنم انقدر موقع نوشتن تحت تاثير حالات درونيم بودم كه قلمم بر محور محاوره چرخيده و مطلب يه كمي خوش نويس نشد و مايه سوت برداشت ؛
عرض شود : نسبت به حال دوستمون افسوس نمي خورم كه هيچ غبطه هم مي خورم و حسادت هم ...
به قول برادرمون ياسر اي كاش هواي دل ما از حال دوستمون يه نمي بر مي داشت اي كاش يك دهم دوستم يك هزارم دوستم من هم پام محكم بود ....همه زير و زبري درونم براي همين بود همين كه « اللهم مولاي كم من قبيح سترته، وكم من ثناء جميل لست أهلاً له نشرته....» ..........................................................