آب؟
ظهرعاشورا
حسين(ع)
عباس؟
چو ميوه داد درختي، درخت بشکند ازبار
ثمر چو داد نهالم، چه غم اگر که شکستم
پيش پاي تو افتاد دو دست من ثمرم بود
خجل ز هديه ي ناقابلم به پيش تو هستم
زينب؟
و ما ادريک ما زينب.
علي (ع)؟
روزگار بيش از پنج بهار حکومتش را تاب نياورد.
حسين (ع)؟
عشق عليه السلام مهدي (ع)؟
با يک گل بهار مي شود.
سيد روح الله خميني؟
هر چه گويم عشق را شرح و بيان
چون به عشق آيم خجل گردم از آن
مخواه از نابرادرها که يار مهربان گردند
عزيز مصر گشتن، يوسف من! دردسر دارد