بعد از غیبتی نسبتا طولانی در اثر همراهی نکردن دل و قلم در چینش کلام و کسالت و آلام باز هم سلام ...
دوست عزیز اگر بی حوصله و یا برای وبگردی وارد این صفحه شده اید پیشنهاد می کنم فرصت دیگری مراجعه نمایید که آنچه در ادامه می خوانید صبر و حوصله و تامل و تحمل درد می خواهد. شاید هم برایتان تکراری اما :
..............................................................
به لطف خدا به کوری چشم تمامی دشمنان مکتب اهل بین امسال هم موفق شدیم خیمه امام حسین (ع) را در دل خلیج به زبان انگلیسی با حضور شیخ عبدالکریم مجاهد از آمریکا برپا داریم .خلاصه ای از آنچه گذشت را می توانید در اینجا بخوانید.
و اما المهم :
اواسط دهه محرم بود با همه خستگی و ناتوانی راهی خیمه شدم -خیمه ای سبز در دل منامه که در آن هر شب به طور متوسط پذیرایی صدغیر عرب زبان ملسمان و غیر مسلمان بودیم- تا وارد شدم مثل شب هاش پیش چادرم را کشید و گفت :«بیا پیش من بشین.» خودش بود «لوری» دختر بیست و شش هفت ساله فیلپینی مسیحی که قبل از دهه به مرکز اسلامی مراجعه کرده بود و حالا هر شب مثل شیعه ها راس ساعت در خیمه حضور پیدا می کرد. با همه کارهایی که داشتم کنارش نشستم. مجری برنامه از مصایب زینب کبرا(س) می گفت-باور کنید انتقال حس آن هم به زبان انگلیسی کار بسیار دشواری ست- اما صدای ناله ها بود که از خیمه شنیده می شد ...همه منقلب شده بودند و من کنجکاوانه حرکات لوری را زیر نظر داشتم .. خودش را کنترل می کرد اما ناگهان دیگر تاب نیاورد دستمالی از کیفش بیرون آورد و قطرات اشکش را از زیر عینکش پاک کرد ... در فکر بودم که الحق قیام اباعبدلله جهانی بوده و... غاقل از اینکه :
درست صد متر آن طرف تر از خیمه ما در سفارت امریکا در منامه بوسه های زنی به اصطلاح محجبه و مسلمان نثار جورج بوش شده است . آری خانوم کارمندی که امسال هم حج انجام داده بودند در بازدید بوش ازسفارت امریکا تاب و تحمل نیاورده و احساسات خود را عمیقا بروز داده بود.
وای بر ما وای برما که دخترکانمان در همین چند هفته جدید ترین رقص های عربی را برای بوش به نمایش گذاردند.
و پادشاه بحرین با افتخار تمام با بوش به رقص شمشیر پرداخت به یاد زخم هایی که از امریکا خورده ایم .
و در کشور عربی دیگر گوشت گوسفند برایش کباب کردند به جای تمام دل هایی که کباب کرده است .
و امام خمینی روزی فرمودند:« اگر هر مسلمانی یک سطل آب بردارد و.....» تا زمانی که دولتمردان عرب خودی را ناخودی و ناخودی را خودی باور دارند و شرف را به اشرفی می فروشند الحق که باید گفت مسلمانان سر خورد را زیر برف کرده اند و سخنان امام را باید فقط روی در و دیوارها و در صفحات کتاب ها بیابیم باشد که روزی عمل کنیم .
راستی امروز غزه فردا ...؟؟؟
یا ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا
قلم شما: رد قلم
بحث جالبی باعث شد که دست به قلم یعنی کیبورد ببرم برای نگارش این مطلب:
در جمع خانوم های مستبصر بحث از حقوق زن بود و تساوی یا تشابه در حقوق زن و مرد. طبق معمول بحث رسید به ازدواج مجدد و ازدواج موقت! منتظ بودم -طبق پیشنه ای که از بحث های خانومانه دارم- که همه سریع جبهه بگیرند و ساحت مقدس آقایون را به باد ناسزا! اما باز هم ما شوکه شدیم!انقدر با آرامش کامل و تایید به مسایل نظر داشتند که این شبهه پیش می اومد که اینان حس و غیرت و حسادت زنانه دارند یا ندارند! چیزی که اغلب خانوم ها از اون بی بهره نیستند! تنها سوالی که مطرح شد و بسیار هم معقول بود این بود که : حقوق بچه های حاصله از ازدواج موقت چی ست ؟
اما براستی چرا یک تازه مسلمان به راحتی فلسفه و عقاید اسلامی را می پذیرد ولی ساعت ها باید صرف کنیم تا آیا یک بچه مسلمون خودمون به باور هاش ایمان پیدا کند یا نه؟؟!! (البته اگه باور داشته باشه که مساله ای نیست...) .
یکی از دلایلی که بنظر می رسد این است که افرادی که از ادیان دیگر به اسلام مشرف می شوند؛ اسلام را آنطور که هست می بینند نه ان طور که می خواهند و نه آنطور که مسلمانان به آن عمل می کنند.
به واقع چرا یک تازه مسلمان وقتی که بحث از موضوعات اجتماعی می شود با طعنه بگوید: بابا جامعه به اصطلاح اسلامی خودتون که...!
........................................................................................................
پ.ن: ماهی تا در آب است قدر آب نمی فهمد اما نخواهیم از آب بیرون بیفتیم تا قدر آب را بداینم شاید تا زمانی که به آب باز گردیم رمقی در بدن نحیف ماهی گونه امان باقی نمانده باشد .
ما ماهی این آبیم بیایید دریابیمش.
قلم شما: رد قلم
شنبه بود و طبق برنامه هفتگی مرکز اسلامی قرار داشتیم با نماز مغرب دور هم جمع بشیم و یه جلسه مباحثه در مورد آثار گناه داشته باشیم.
هنوز یک ربعی تا اذان باقی بود و مشغول نوشتن سر فصل ها روی تخته سفید! بودم که چند نفر از خانوم هایی که زود تر از بقیه رسیده بودند پیشنهاد دادند که برای نماز جماعت به مسجد الزهرا نزدیک مرکز اسلامی برویم. پذیرفتم و حرکت کردیم؛ قبلا این مستبصرای عزیز از تمیزی و زیبایی این مسجد برای من گفته بودند و خوشحال بودم که این مسجد تونسته دلشون رو به دست بیاره. می گفتند مکان نماز خانومای مسجد بسیار تمیز نوساز و... هست.
وارد مسجد شدیم بله دستشویی ها تمیز، جا کفشی مرتب، و راه پله ها هم همچنین(مثل اکثر مساجد ایران خودمون!) وارد سالن 20 متری خانوم ها شدیم، اونجا هم همه چی مرتب بود: محل قرار دادن کتاب ها جا مهری و.... اذان و اقامه رو شنیدم و از بس جمعیت زیاد بود ! ردیف اول صفوف بودیم و از بین مشبک ها کاملا به برادران در طبقه پایین اشراف داشتیم .
هر چی صبر کردم صدای تکبیری چیزی نیومد! دیدم چندتا از خانوم های دیگه که همراه ما نبودند هم قامت بستند و فرادا نمازشون رو شروع کردند ! نه خبری نبود! گفتم حتما میکروفون خرابه! ولی اگه مکبر داد هم می زد صداش به ما می رسید. مستبصرای بنده خدا هم منتطر بودند من عکس العملی نشون بدم اون ها هم پشت من! پیش خودم گفتم خب قامت می بندیم به جماعت و از اینجا شاید صدای شیخ(حاج آقا) رو خواهیم شنید. یه دفه دیدم اقایون می خوان برن رکوع !سریع قامت بستم و رفتم رکوع هرچی منتظر سمع اللهی تکبیری چیزی شدم خبری نبود از لای مشبک ها یه نگاهی کردم دیدم دارن میرن سجده. دیدم نه اینجوری همه حواس ما به مشبک ها هست و سرک کشیدن!به هر حال سلام دادیم و از خیر نماز جماعت گذشتیم و فرادا نماز رو خوندیم و برگشتیم مرکز. توراه برگشت سعی کردم سر صحبت رو خودم باز کنم که مسیله ای در این مورد مطرح نشه ولی همه سوال بود براشون که چرا؟؟؟؟
تو شوک بودم که: ای بابا این همه دم و دستگاه و زیبایی مسجد و ... مثل اینکه فایده نداره افکار عرب انگار هنوز به خانوم ها مثل جنس دوم نگاه می کنه. همه این ها در حد نظریه بود تا زمانی که در راه برگشت به منزل دوست تازه مسلمونی که تازه دو ماه هست خلیج نشین شده گفت : من فکر نمی کنم تو خلیج دووم بیارم اینجا زن اگه بخواد فعالیت اجتماعی، تحصیل یا ... داشته باشه میگن خوبه اما بنظرشون اصلا پیشرفت خانوم ها مهم و لازم نیست!
.............................................................................................................
شب با افکاری مشوش سر به بالین گذاشتم که آیا همه رو به یک چوب برانیم؟ نه ؟! شاید هنوز هم مشت نمونه خروار نیست.
قلم شما: رد قلم