به قلم: مهاجر از خلیج فارس *87/12/3* 1:48 ع
قلم شما: رد قلم
مـرده ام؛ این نـفس تازهی مـن فـلـسفـه دارد
روی پـا بودن این برج کـهن فلسفه دارد
سنگ این است که من فکر کنم "قسمتم این بود"
تیشه بر سر زدن «سنگ شکن» فلسفه دارد
دوستی با تو میسّر که نشد نقشه کشیدم
با رفیقان شما دوست شدن فلسفه دارد
گفته بودند که در شهر شبی دیده شدی،حیف...
و هـمـین "حیـف" خودش مـطـمـئـنـا فلسفه دارد
آمدی بر سر قبرم ، نـشد از قـبر در آیم
تازه فهمیدهام این بـند کـفن فـلسفه دارد
کاظم بهمنی
اگر عکس دل خراش است باکی نیست ...
کل نفس ذایقه الموت ... در انتظار است ... هر لحظه ... هر ثانیه...
قلم شما: رد قلم