عید نوروز در غربت یه حال و هوای دیگه داره ! یعنی یکی که نه چند نوع حال و هوا داره !
اول از حال و هوای مساعد و دلنشینش عرض کنم: « از خرید عید تا حدود زیادی راحتی! از ترافیک های شب عید در امانی! از آجیل خوردن زوری معافی!...»
اما حال و هوای نامساعدش: «حسرت اینکه در کنار خانواده و جو شور و شادی و رفت و آمد نیستی.»
یه حال و هوای نامساعد دیگه هم تا امسال دور و برم حس می کرد که امسال به کل در نظرم مساعد شد:
هر سال غصه می خوردیم که : « مردم ایران در ایام عید از دنبال کردن برنامه های نوروزی صدا و سیما چه لذتی می برند و ما چون تعطیل نیستیم همه را از دست می دهیم!» اما امسال چند شبی که فرصت دست داد و بعضی برنامه ها را دیدم و یا در ماشین شنوای رادیو ملی ایران بودم به کل این حس حسرت در وجودم از بین رفت!
فقط می تونم بگم : «حس می کنم برنامه ها آنقدر آب بندی شده بود که چیزی شبیه به طغیان دریای خزر بود!»
آخر مردم بی نوا چه گناهی کرده اند که هر سال باید قیافه های تکراری و ژست های یکسان را تحمل کنند و به زور هم به خود بقبولانند که این برنامه کمدی و فکاهی ست و باید خندید! و جالب تر اینکه هر از چند وقتی در بررسی معنای طنز و کمدی تصویری میزگرد ها و برنامه هایی تشکیل می شود اما کی و کجا نتیجه این نشست ها مورد استفاده قرار می گیرد الله اعلم!
در کنار این موارد نکته بسیار جالبی که هر سال هم اتقاف می افتد این است که در تعطیلات سال نو با کمبود چهره های برجسته فرهنگی و ارزشمند رو به رو می شویم و به ناچار در تمامی برنامه های تلویزیون خواننده های خوش الحان و بازیگران خوشتیپ کمدی و غیر کمدی به عنوان افراد موفق جامعه و الگویی برای پیشرفت جونان دعوت می شوند و بعضا نظرها و نظریه های جالبی در مورد فرهنگ و دین و پیشینه قومی و ملی و مذهبی ما می دهند که اب و اجداد ما متحیر می شوند. به مسوولین مربوطه توصیه می کنم از حالا برای سال دیگر چند چهره ماندگار را رزرو کنند تا ایگونه دچار قحط الرجالی نشوند!
راستی وقتی از سنین پایین فرزندانمان را به شنیدن آهنگ های غیر مجاز عادت می دهیم ( حال گیریم هم که شعر و متن آن حسن کچل و عمو زنجیر باف باشد!) چطور انتظار داریم در آنیده فرزندانمان قدرت تشخیص خوب از بد را داشته باشند؟ خدا رحمت کند مادر پدر عمو پورنگ را که اگر نه فرزند ما در 5 شبکه اصلی ایران چیزی برای دیدن نداشت و اگر هم بود بادیدن آن ها یا بعد از برنامه دچار حرکات موزون می شد و یا کلی اصطلاحات غیر متعارف فارسی را که در ذهن بچه 5 ساله نمی گنجد برای پرسیدن داشت! اخر بچه ای به این سن از کجا باید بداند اسم یک غذای ایتالیایی یا یک اصطلاح انگلیسی که مجریان و بازیگران برنامه کودک بکار می برند به چه معناست و یا برای خنده مطرح می شود که به آن بخندد ؟ مخاطب برنامه های خردسالان بیشتر بزرگسالانند!
از آن سو بنظر می رسید در طول ایام نوروز تهیه کننده های محترم برنامه های رادیویی هم با مخابرات قرار داد سنگینی بسته بودند که 60 دقیقه از یک برنامه 90 دقیقه ای به خواندن اس ام اس های ارسالی مخاطبان و تماس های تلفنی می گذشت ! 10 دقیقه هم به خوش و بش های مجریان محترم و 20 دقیقه هم به پخش البوم های خوانندگان عصر جدید و قدیم! چند باری هم موج رادیو را چک کرم که نکند واشنگتن را گرفته باشیم چرا که گوش هایمان به صدای بسیاری از افراد ممنوع الصوت(معادل فارسیش چیه؟!) متبرک شد.
فکر کنم گزارش های پلیس راه -که در بلاد غربت به کار ما نمی آمد- مفید ترین برنامه ها بود!
به هر حال از غصه و حسرت های نوروزی ما امسال کم شد.
(شاید با من هم نظر باشید شاید هم بگویید :«اگر این ها هم نباشد که باید برویم در بهشت زهرا جا رزرو کنیم!)
تا اوضاع همین است نه جاذبه ماهواره ها کم می شود و نه فردی به رادیو و تلویزیون ما متمایل.
قلم شما: رد قلم