عسى ان تکرهوا شیا وهو خیر لکم
بالاجبار سال آخری مجبور شدیم درس ادبیات (اشعار ) انگلیسی رو به عنوان واحد اختیاری! ثبت نام کنیم. با چنان کراهتی سر کلاس حاضر می شدم (الان دیگه نه ) که انگار یک شیشه شربت سینه بخوردم داده باشند! کام تلخ و مغز منگ! توضیح: مایی که شب تا صبح صبح تا شب عمرمون پشت پی سی سپری می کنیم و عادت کردیم به درس های عملی سر کلاس ادبیات بعد از ده دقیقه در آسمون هفتم هستیم ! و غیر از اون ما هنوز شعرای خودمونو نمی شناسیم چه برسه به اینکه سرگذشت شعرای 1800! اروپا رو بخونیم اونم تو بحرین!
ولی خب کم کم دیدم نه همچین هم بد نشد. کلی از همسایه هامون رو در جهنم شناختیم! اینجوری هنگام ورود یه آشنایی حداقل خواهیم داشت!
از بحث داغ کلاس های ادبیات فارسی- اونجور که اطلاع دارم - در بررسی سرگذشت شاعران فارسی زبان حول محورهایی مثل «شیعه - سنی بودن فلان بن فلان ... یا علت استفاده از سبک هندی و یا سبک شعر نو و یا عقاید فلان شاعر و نویسنده غیره» بوده و هست . اما حقیقتا با مطالعه زندگینامه شعرای غربی و یا بررسی مضمون شعرهایشان و اصول استوار در پشت آنها انگشت تحیر بیشتری به دندان گرفته ام. والاترین مضامینی که مد نظر آنها قرار گرفته :«عشق بین زن و مرد و توصیف روابط جنسی -بدون التزام به زوجیت- خدایان اسطوره ای، وصف جمال، و غیره» که حتا نوشتن آنها هم برای من وقیح می آید. (تا بدان جا که در ضمن نقد و تفسیر یکی از شعرها مجبور شدم به نشانه اعتراض کلاس را ترک کنم ! و البته آقای استاد 55-60 ساله هم بعد از دو جلسه غیبت ما خیلی غیر منتظره و در اثر شکایت بنده ! عذر خواهی کرد و فرمود که شما باید با نوع تمدن و فرهنگ غرب هم آشنا بشوید! قابل توجه که تسلطی که ایشان به آیات قران هم دارند حیرت آور است.)
پر رنگ ترین اشتراک بین زندگی شعرا و نویسندگان غربی (اروپا- امریکا) هم عبارت است از : «خودکشی و یا طلاق و یا عدم ازدواج و یا مردد بودن بین پذیرش فرقه های فکری و مذهبی و مدتی تحت تاثیر عقیده ای بودن و چند صباحی بعد برگشتن و ترس از مرگ و افسردگی و افول نابهنگام قلم» .
جالب اینکه اگر چنین مواردی در یکی از روایت های سرگذشت شعرای ما آمده باشد چندین و چند جلسه نقد و بررسی تشکیل می شود که : « چنین موردی آیا صحت دارد یا نه و ....» یعنی سعی می کنیم به نحوی به انکار و یا چشم پوشی از آن مساله بپردازیم. اما در این سوی مرزهای فرهنگی خبر دیگری ست! کوچکترین احساس ضعف، شرم و یا رد و عدم تایید هم وجود ندارد . چرا که شاعر و نویسنده آنچنان که هیچ تعهد اخلاقی و مذهبی را در زندگی خود نپذیرفته، تعهدی هم به حفظ حرمت قلم و سنوشت خود به عنوان یک الگوی جامعه ندارد.
شعرا و نویسندگان در فرهنگ ما استوانه وزینی محسوب می شوند و لغزش آنها غیر قابل اغماز اما در فرهنگ غربی ..... کار از مساله « هنر فقط برای هنر » هم گذشته است .
اینچین بود که از ادبیات انگلیسی خوشمان نمی آمد و برای ما خیری در آن بود !
قلم شما: رد قلم