به قلم: مهاجر از خلیج فارس *88/9/2* 4:18 ع
قلم شما: رد قلم
راهی کربلا شده ام اما تا کربلایی شدن فاصله است
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم * اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم * یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا * افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم * یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم * این کوزه ترک خورد!چه جای نگرانی ست * من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را * بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
قلم شما: رد قلم