بحث جالبی باعث شد که دست به قلم یعنی کیبورد ببرم برای نگارش این مطلب:
در جمع خانوم های مستبصر بحث از حقوق زن بود و تساوی یا تشابه در حقوق زن و مرد. طبق معمول بحث رسید به ازدواج مجدد و ازدواج موقت! منتظ بودم -طبق پیشنه ای که از بحث های خانومانه دارم- که همه سریع جبهه بگیرند و ساحت مقدس آقایون را به باد ناسزا! اما باز هم ما شوکه شدیم!انقدر با آرامش کامل و تایید به مسایل نظر داشتند که این شبهه پیش می اومد که اینان حس و غیرت و حسادت زنانه دارند یا ندارند! چیزی که اغلب خانوم ها از اون بی بهره نیستند! تنها سوالی که مطرح شد و بسیار هم معقول بود این بود که : حقوق بچه های حاصله از ازدواج موقت چی ست ؟
اما براستی چرا یک تازه مسلمان به راحتی فلسفه و عقاید اسلامی را می پذیرد ولی ساعت ها باید صرف کنیم تا آیا یک بچه مسلمون خودمون به باور هاش ایمان پیدا کند یا نه؟؟!! (البته اگه باور داشته باشه که مساله ای نیست...) .
یکی از دلایلی که بنظر می رسد این است که افرادی که از ادیان دیگر به اسلام مشرف می شوند؛ اسلام را آنطور که هست می بینند نه ان طور که می خواهند و نه آنطور که مسلمانان به آن عمل می کنند.
به واقع چرا یک تازه مسلمان وقتی که بحث از موضوعات اجتماعی می شود با طعنه بگوید: بابا جامعه به اصطلاح اسلامی خودتون که...!
........................................................................................................
پ.ن: ماهی تا در آب است قدر آب نمی فهمد اما نخواهیم از آب بیرون بیفتیم تا قدر آب را بداینم شاید تا زمانی که به آب باز گردیم رمقی در بدن نحیف ماهی گونه امان باقی نمانده باشد .
ما ماهی این آبیم بیایید دریابیمش.
قلم شما: رد قلم