اقای هاشمی بگذار بیگانگان به ما بخندند. چه باک؟!
امیر سازندگی ای کاش برای آزادی اغتشاشگران دلیل منطقی ای می آوردید . ای کاش اصلا دلیل نمی آوردید . آنوقت حداقل ما به خودمان نمی خندیدم ... خنده ای تلخ از اعماق جان ....
زمانی بود که مشرکان همان پیامبر مردمسالاری را که شما معرفی نمودید به سخره می گرفتند. اما پیامبر چه کرد ؟ به خنده این و آن آبروی خود را بر باد رفته دانست ؟ یا خدایش فرمود : "فاذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما ..."
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام بگذار دشمنان نه تنها بر ما بخندند که بر حال ما قهقهه زنند. شما که باید بهتر بدانید مصلحت نظام را نمی شود فدای خنده این و آن نمود . می شود؟
سالیان درازی ست به انتظار ما برای ظهور مردی از سلاله زهرا (س) می خندند. خنده دار است ؟ پس بگذار این بار هم بخندند.
زمانی هم که خمینی کبیر (ره) حکم ارتداد سلمان رشدی را صادر کرد همه دنیا تمام باور ما را به سخره کشیدند و خندیدند. بگذار بازهم بخندند.
راستی آن دوره هم که زنان ما چادر بر سرکردند مگر "کلاغ" خوانده نشدند؟ مگره به سخره گرفته نشدند ؟ پس بگذار باز هم به ما بخندند. ما به این خنده –اتفاقا- خوشیم.
بگذار بیگانگان بر ما بخندند اما خودمان قانون مملکتمان ، ولایت الهی امان و شعور مردممان را به سخره نکشیم.
راستی آیا علمای رنجیده ای که فرمودید ارکان و پشتیبان مملکت اند پس از خطابه شما مسرور شدند؟
آقای هاشمی صبر علی یک فقره ذوالفقار بود و نهروان علی فقره دوم آن . اگر روزی کار به فقره دوم بکشد :" امتی دارد سراسر سربدار ".....
قلم شما: رد قلم

هزار بار نوشتم و پاره کردم باز
نیامدی و دلم را ستاره کردم باز
چقدر شعر شدم شعرهای آبی رنگ
ردیف و قافیه و استعاره کردم باز
چقدر سوره شدم آیه آیه دلتنگی
چقدر محض شما استخاره کردم باز
گره به قلب من افتاده صد هزار گره
به اسم اعظمتان راه چاره کردم باز
دلم گرفت از این شهرهای بی موعود
تمام پنجره ها را دوباره کردم باز
دخیل بسته دلم،روضه ای بخوان آقا
هوای کودک بی گاهواره کردم باز
قلم شما: رد قلم

از دیشب تا به حال به حال خودمان می گریم. می گریم که آیا اینان می اندیشند مردم ایران انقدر ساده دلند؟
خانم زهرا رهنورد روی کلامم با شماست. شمایی که هر چه دارید به برکت انقلاب اسلامی ست. شمایی که داعیه قرآن پژوهی دارید البته در کنار مدارج آکادمیک.
من به عنوان یک خانم -گذشته از طلبه و دانشجو بودن- به شما معترضم. شما در برابر اسوه زنان و مردان عالم فاطمه زهرا (س) چگونه پاسخگو خواهید بود؟ آیا غیر از این است که شما حضور امام عصر(عج) را نادیده گرفته اید ؟ حتما از این مهم غافلید اگر نه به یقین روش شما در حضور مولا بگونه ای دیگر خواهد بود.
قرآن پژوهی که هنوز درک نمی کند فردی که عملکردش مطابق قرآن باشد برای جلب نظر این و آن نیاز به حضور «معتمد آْریا ها» با پوشش های سرخ یزیدی به نشان سمبل آزادی در راه خود ندارد در کدام قرآن سیر کرده است؟ اینجا ست که باید گفت : «کدام را باور کنیم؟ دم خروس یا ...؟» پس چرا دیگر دم از احادیث و مذمت دروغ می زنید؟ حتما پاسخ می دهید که راه حمایت را برای همه باز گذاشته اید؛ اما خانم رهنورد دعوت از فردی برای حضور در فیلم انتخاباتی به معنای تایید وی می باشد. خوب می دانم که از این اصول اصلا غافل و بی خبر نیستید. پس چه پاسخی دارید؟
مگر شما احمدی نژاد را محکوم نکردید که اگر فسادی بوده چرا در طول این چهار سال بیان ننموده است ؟ مگر این گفته شما نیست ؟ حال باید از خود شما پرسید که در طول 30 سال بعد از انقلاب چگونه تازه یادتان افتاده که زنان ما در جامعه محدودیت دارند ؟ تا آنجایی که صاحب بدن خود هم نیستند! مگر در دوران دولت به قول خودتان دمکرات یار شفیقتان جناب خاتمی؛ آزادی کلام باب میل شما وجود نداشت ؟ همه زمینه های فعالیت برای شما گشوده بود؛ پس چرا زبان در کام فرو گرفته بودید؟ مگر نه اینکه افتخار دولت دوم خرداد افتتاح دفتر همسر رییس جمهور بود؟ پس چرا از آن دفتر جز میهمانی های تشریفاتی و جلسات به زیر سوال کشیدن ارکان نظام حتی در کشورهای دیگر از جمله بحرین -که خود شاهد و ناظر بودم- چیز دیگری بیرون نیامد؟
خوب است رجوعی به تاریخ نموده و مفاد عهدنامه بیعت رسول (ص)-که انقدر از سیره ایشان مایه می گذارید- با زنان را مطالعه ای فرمایید. پیامبر چه شرط هایی را برای بیعت قرار دادند و از زنان چه عهد هایی گرفتند؟
نمی دانم دولت رویاهای شما چگونه می خواهد حکم خدا را زیر و زبر کرده و جلوی ازدواج مجدد آقایان را بگیرد؟ اگر منظور قرار دادن محدودیت ها و تمهیدات قانونی ست که چندی ست این قضیه در دستور کار مجلس است- اما مثل شما انقدر در بوق و شیپور ننمودند- و اگر هم از روند کند کار ناراضی هستید باید عرض کنم هم اندیشه های شما مدت های مدیدی کرسی های مجلس را که رکن قانون گذاری کشور است و بدون آن عملا نهاد های اجرایی و خود رییس جمهور هیچ ضمانت عملکردی ندارند ؛ در دست داشتند . پس چرا اقایان تازه از خواب بیدار شده و بفکر احیای حقوق بانوان افتاده اند؟
خانم رهنورد ای کاش می گذاشتید نامتان بیش از این از خاطرات خوش مردم جدا نشود... خواستم چند حدیثی در باب همنشینان و همصحبتان افراد و نقش آنان در شناخت عقاید افراد نقل کنم که دیدم اطلاعات یک قران پژوه در این زمینه از من بیشتر نباید کمتر هم نیست؛ پس کمی به درو بر خود بنگیرد؛ چه کسانی دور شما را فرا گرفته اند؟
می توانید به این خبر سی ان ان به عنوان سابقه سیاسی خود افتخار کنید :
شبکه خبری آمریکایی CNN در گزارشی، نقش «زهرا رهنورد»، همسر میر حسین موسوی را با نقش «میشل اوباما»، همسر رییسجمهور ایالات متحده مقایسه کرده است.
شبکه CNN، «زهرا رهنورد» را «میشل اوباما»ی ایران توصیف کرده و نوشته است هیچگاه در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری ایران، یک کاندیدا، همسر خود را در راس فعالیتهای انتخاباتی قرار نداده است. یکی از طرفداران میر حسین موسوی به CNN گفته است: «این اولین بار پس از انقلاب است که یک زن را پشت رییسجمهور میبینیم. ما بسیار خوشحالیم، چرا که میتوانیم یک "بانوی اول" داشته باشیم». بله این است افتخارات و آبروی جهانی ای که شما می خواهید برای ایران بوجود آورید.
جناب موسوی آیا بهتر نیست حال که شما از دیدن عکس سیاه و سفید 6 در 4 همسرتان به شدت غیرتی می شوید، دستور دهید عکسهای رنگین بانوی ایران -که اغلب بدون کرم های روشن کننده نیستند- از صحنه شبکه جهانی اینترنت حذف شوند ؟ البته حامیان شما آزادند هرگونه که می خواهند از شما حمایت کنند و این تقصیر شما نیست!
در آخر سرکار خانم متاسفم که همسرتان شما را سپر بلای خود نمود؛ هر چند که به قول خودتان و دوستانتان پیش از موسوی شدن موسوی، نقش و حضور شما در راه این اندیشه هایتان پر رنگتر از ایشان بوده است.

خانم موسوی یا رهنورد بنظر شما بودن و نبودن این چادر چه تاثیری دارد؟
چادر زهرا مگر اینگونه بود؟
قلم شما: رد قلم

جایی برای کوثر و زمزم درست کن
اسماء برای فاطمه مرهم درست کن
تابوت کوچکی که بمیرم درون آن
با چند تخته چوب برایم درست کن
مثل شروع زندگی مرتضی و من
بی زرق و برق و ساده و محکم درست کن
از جنس هیزمی که در خانه سوخت نه
از جنس چوب و تخته محرم درست کن
طوری که هیچ خون نچکد از کنار آن
مثل حلال لاله کمی خم درست کن
--------------------------------------تنها غریب من ----------------------------------
مرا ملازمت آفتاب لازم نیست
بمان و صبر کن ای شب شتاب لازم نیست
کنار سینه ام ای غم به انتظار چه ای؟
برای آه کشیدن طناب لازم نیست
به من نشان مده این پینه های خونین را
که در قراات زخم تو قاب لازم نیست
در این بدن که پر از زخم های منتخب است
برای بستن زخم انتخاب لازم نیست
به جسم بانوی من از چه آب می ریزی؟
برای شستم مهتاب آب لازم نیست
چه کرد ضربه سیلی به چهره جلباب؟
سوال نیلی ما را جواب لازم نیست
شبانه بود که آمد شبانه بود که رفت
قلیل زندگی ام را حساب لازم نیست
کفن که می کنمش چون وصیتش این بود
حجاب نور که باشد نقاب لازم نیست
قلم شما: رد قلم

[ائمه (علیهم السلام)] فرموده اند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما می آییم
و لازم نیست شما به دنبال ما باشید! [در محضر بهجت:2/400]
ما طلاب باید در این فکر باشیم که چگونه می توانیم یک امضا و تأییدی از
مولایمان حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) بگیریم؟!
یعنی چگونه درس بخوانیم، و چگونه رفتار کنیم، که مولایمان ما را امضا و تأیید کند؟!
[بهجت عارفان:202]
قلم شما: رد قلم

یادت نره که :
زنگ تفریحِ دنیا کوتاهه ! زنگ بعدی زنگِ حسابه !
دنگ .... دنگ
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی درپی زنگ
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من
لحظه ام پر شده از لذت
یا به زنگار غمی آلوده است
لیک چون باید این دم گذرد
پس اگر می گریم
گریه ام بی ثمر است
و اگر می خندم
خنده ام بیهوده است
دنگ ... دنگ
لحظه ها می گذرد
آنچه بگذشت نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز
مثل این است که یک پرسش بی پاسخ
بر لب سرد زمان ماسیده است ... (س.س.)
قلم شما: رد قلم

عید نوروز در غربت یه حال و هوای دیگه داره ! یعنی یکی که نه چند نوع حال و هوا داره !
اول از حال و هوای مساعد و دلنشینش عرض کنم: « از خرید عید تا حدود زیادی راحتی! از ترافیک های شب عید در امانی! از آجیل خوردن زوری معافی!...»
اما حال و هوای نامساعدش: «حسرت اینکه در کنار خانواده و جو شور و شادی و رفت و آمد نیستی.»
یه حال و هوای نامساعد دیگه هم تا امسال دور و برم حس می کرد که امسال به کل در نظرم مساعد شد:
هر سال غصه می خوردیم که : « مردم ایران در ایام عید از دنبال کردن برنامه های نوروزی صدا و سیما چه لذتی می برند و ما چون تعطیل نیستیم همه را از دست می دهیم!» اما امسال چند شبی که فرصت دست داد و بعضی برنامه ها را دیدم و یا در ماشین شنوای رادیو ملی ایران بودم به کل این حس حسرت در وجودم از بین رفت!
فقط می تونم بگم : «حس می کنم برنامه ها آنقدر آب بندی شده بود که چیزی شبیه به طغیان دریای خزر بود!»
آخر مردم بی نوا چه گناهی کرده اند که هر سال باید قیافه های تکراری و ژست های یکسان را تحمل کنند و به زور هم به خود بقبولانند که این برنامه کمدی و فکاهی ست و باید خندید! و جالب تر اینکه هر از چند وقتی در بررسی معنای طنز و کمدی تصویری میزگرد ها و برنامه هایی تشکیل می شود اما کی و کجا نتیجه این نشست ها مورد استفاده قرار می گیرد الله اعلم!
در کنار این موارد نکته بسیار جالبی که هر سال هم اتقاف می افتد این است که در تعطیلات سال نو با کمبود چهره های برجسته فرهنگی و ارزشمند رو به رو می شویم و به ناچار در تمامی برنامه های تلویزیون خواننده های خوش الحان و بازیگران خوشتیپ کمدی و غیر کمدی به عنوان افراد موفق جامعه و الگویی برای پیشرفت جونان دعوت می شوند و بعضا نظرها و نظریه های جالبی در مورد فرهنگ و دین و پیشینه قومی و ملی و مذهبی ما می دهند که اب و اجداد ما متحیر می شوند. به مسوولین مربوطه توصیه می کنم از حالا برای سال دیگر چند چهره ماندگار را رزرو کنند تا ایگونه دچار قحط الرجالی نشوند!
راستی وقتی از سنین پایین فرزندانمان را به شنیدن آهنگ های غیر مجاز عادت می دهیم ( حال گیریم هم که شعر و متن آن حسن کچل و عمو زنجیر باف باشد!) چطور انتظار داریم در آنیده فرزندانمان قدرت تشخیص خوب از بد را داشته باشند؟ خدا رحمت کند مادر پدر عمو پورنگ را که اگر نه فرزند ما در 5 شبکه اصلی ایران چیزی برای دیدن نداشت و اگر هم بود بادیدن آن ها یا بعد از برنامه دچار حرکات موزون می شد و یا کلی اصطلاحات غیر متعارف فارسی را که در ذهن بچه 5 ساله نمی گنجد برای پرسیدن داشت! اخر بچه ای به این سن از کجا باید بداند اسم یک غذای ایتالیایی یا یک اصطلاح انگلیسی که مجریان و بازیگران برنامه کودک بکار می برند به چه معناست و یا برای خنده مطرح می شود که به آن بخندد ؟ مخاطب برنامه های خردسالان بیشتر بزرگسالانند!
از آن سو بنظر می رسید در طول ایام نوروز تهیه کننده های محترم برنامه های رادیویی هم با مخابرات قرار داد سنگینی بسته بودند که 60 دقیقه از یک برنامه 90 دقیقه ای به خواندن اس ام اس های ارسالی مخاطبان و تماس های تلفنی می گذشت ! 10 دقیقه هم به خوش و بش های مجریان محترم و 20 دقیقه هم به پخش البوم های خوانندگان عصر جدید و قدیم! چند باری هم موج رادیو را چک کرم که نکند واشنگتن را گرفته باشیم چرا که گوش هایمان به صدای بسیاری از افراد ممنوع الصوت(معادل فارسیش چیه؟!) متبرک شد.
فکر کنم گزارش های پلیس راه -که در بلاد غربت به کار ما نمی آمد- مفید ترین برنامه ها بود!
به هر حال از غصه و حسرت های نوروزی ما امسال کم شد.
(شاید با من هم نظر باشید شاید هم بگویید :«اگر این ها هم نباشد که باید برویم در بهشت زهرا جا رزرو کنیم!)
تا اوضاع همین است نه جاذبه ماهواره ها کم می شود و نه فردی به رادیو و تلویزیون ما متمایل.
قلم شما: رد قلم

نفس بده که برایت نفس نفس بزنم*نفس بجزتو نخواهم براى کس بزنم
مرا اسیر خود کرده اى دعایى کن*که آخرین نفسم را در این قفس بزنم
خواهد آمد ای دل دیوانه ام اوکه نامش با لبانم آشناست
من گل نرگس برایش چیده ام باورم کن ، خواهد آمد باوفاست
امشب از فرط جنون در سینه دل از عطش سجاده را بو می کند
آخر این دل ، این دل بی طاقتم دست احساس مرا رو می کند
نذر کردم لحظه تنگ غروب نذر یک شب اشک نیلی ریختن
بر سر هر کوچه شهر خیال شب چراغی از نگاه آویختن
باز می سایم نگاهم را به راه خیره بر آن دربهای نیمه باز
گام را فرسوده ام در کوچه ها کوچه های خاکی دورودراز
آه من سر گشته چشم توام چون کویری تشنه ولب سوخته
رحم کن بر این دل دیوانه ام بغض در من آتشی افروخته
بی قرارم ناشکیبم مست مست امشب ازعشق تولبریزم بیا
آه می خواهم که قبل از مرگ خویش دست بر دامانت آویزم بیا
خواهد آمد ای دل دیوانه ام اوکه نامش با لبانم آشناست
من گل نرگس برایش چیده ام باورم کن ، خواهد آمد باوفاست
قلم شما: رد قلم
